کد مطلب:225634 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231
زینب کذابه
منقول است كه، در زمان حضور امام رضا علیه السلام در خراسان، زنی بود كه اظهار علویه می كرد، و خود را اولاد حضرت فاطمه علیهاالسلام معرفی می نمود، و به زینب علویه مشهور شده بود.
چون این خبر را به محضر مبارك امام رضا علیه السلام رساندند، حضرت رضا علیه السلام نسبت به او اظهار بی اطلاعی نمود و فرمود: «مرا علمی درباره ی او نیست.»
چون این خبر به گوش آن زن رسید، به نزد حاكم آمد، و با كمال بی شرمی به حاكم گفت: «اگر علی بن موسی الرضا علیه السلام نسبت مرا رد می كند، من هم نسبت او به حضرت فاطمه علیه السلام را نفی می كنم.»
حاكم، غلام خود را به حضور امام رضا علیه السلام فرستاد، و قضیه را به اطلاع آن حضرت رساند. امام رضا علیه السلام به او گفت: «من فردا به دیدن حاكم خواهم آمد، و صحت نسبتم به او ظاهر خواهد شد!»
لازم به ذكر است كه، حاكم دارای كاخ وسیعی بود، قسمتی از آن را بركة السباع نامگذاری كرده بود، كه در آن انواع و اقسام سباع و جانوران نگهداری می شد.
چون روز دیگر شد، آن امام همام علیه السلام به نزد حاكم آمدند، و خطاب به حاكم فرمودند: «خداوند متعال، گوشت اولاد فاطمه و علی علیهم السلام رابر وحوش و سباع حرام گردانیده است. اگر این زن یقین می داند كه اولاد ایشان است، به این بركه بیاید، تا صدق گفتارش بر خاص و عام ظاهر شود.»
آن زن سیه روی نیز به آن حضرت گفت: «شما نیز این ادعا را می نمایی؛ پس اول شما داخل بركه برو، سپس من خواهم رفت.» حضرت رضا علیه السلام با كمال تواضع و فروتنی
[ صفحه 60]
برخاسته، و به سوی بركه روان شد. حاكم و خواص، كه آنجا نظاره گر این قضیه بودند، خواستند منع آن حضرت كنند، كه ایشان فرمودند: «از جانب من خاطر جمع باشید!» سپس در بركه را گشوده، و داخل شدند. آن گاه پیش رفتند، و یك به یك سباع و حیوانات درنده و وحشی را نوازش كرده، و دست بر پشت و سر آنها كشیدند. هر یك از آن سباع، سر و پای خود را بر آن حضرت می مالیدند، و ذلیل و مطیع بر دور آن وجود مبارك می گردیدند؛ حضرت نیز آنها را نوازش می كردند.
حاكم و مردم، با تعجب این صحنه ی عجیب را نظاره گر بودند! زمانی كه همه، این معجزه ی حضرت را دیده و تأیید كردند، ایشان از بركه خارج شدند.
چون زینب كذابه آن صحنه را مشاهده كرد، از ورود به بركه ترسید، و از رفتن به داخل آن امتناع نمود! حاكم به مأمور خود گفت:
«گوش به حرف او نداده، و وی را به داخل بركه ببرید! اگر راست می گوید، و علویست، درندگان با او همان طریق رفتار خواهند نمود، كه با علی بن موسی الرضا علیه السلام رفتار نمودند.» بنابراین، آن زن را داخل بركه نمودند. به محض وارد شدن او، سباع و درندگان از هر طرف حمله ور گشته، و وی را پاره پاره كردند. از آن پس، او به زینب كذابه شهرت یافت [1] .
[ صفحه 61]
چون این خبر را به محضر مبارك امام رضا علیه السلام رساندند، حضرت رضا علیه السلام نسبت به او اظهار بی اطلاعی نمود و فرمود: «مرا علمی درباره ی او نیست.»
چون این خبر به گوش آن زن رسید، به نزد حاكم آمد، و با كمال بی شرمی به حاكم گفت: «اگر علی بن موسی الرضا علیه السلام نسبت مرا رد می كند، من هم نسبت او به حضرت فاطمه علیه السلام را نفی می كنم.»
حاكم، غلام خود را به حضور امام رضا علیه السلام فرستاد، و قضیه را به اطلاع آن حضرت رساند. امام رضا علیه السلام به او گفت: «من فردا به دیدن حاكم خواهم آمد، و صحت نسبتم به او ظاهر خواهد شد!»
لازم به ذكر است كه، حاكم دارای كاخ وسیعی بود، قسمتی از آن را بركة السباع نامگذاری كرده بود، كه در آن انواع و اقسام سباع و جانوران نگهداری می شد.
چون روز دیگر شد، آن امام همام علیه السلام به نزد حاكم آمدند، و خطاب به حاكم فرمودند: «خداوند متعال، گوشت اولاد فاطمه و علی علیهم السلام رابر وحوش و سباع حرام گردانیده است. اگر این زن یقین می داند كه اولاد ایشان است، به این بركه بیاید، تا صدق گفتارش بر خاص و عام ظاهر شود.»
آن زن سیه روی نیز به آن حضرت گفت: «شما نیز این ادعا را می نمایی؛ پس اول شما داخل بركه برو، سپس من خواهم رفت.» حضرت رضا علیه السلام با كمال تواضع و فروتنی
[ صفحه 60]
برخاسته، و به سوی بركه روان شد. حاكم و خواص، كه آنجا نظاره گر این قضیه بودند، خواستند منع آن حضرت كنند، كه ایشان فرمودند: «از جانب من خاطر جمع باشید!» سپس در بركه را گشوده، و داخل شدند. آن گاه پیش رفتند، و یك به یك سباع و حیوانات درنده و وحشی را نوازش كرده، و دست بر پشت و سر آنها كشیدند. هر یك از آن سباع، سر و پای خود را بر آن حضرت می مالیدند، و ذلیل و مطیع بر دور آن وجود مبارك می گردیدند؛ حضرت نیز آنها را نوازش می كردند.
حاكم و مردم، با تعجب این صحنه ی عجیب را نظاره گر بودند! زمانی كه همه، این معجزه ی حضرت را دیده و تأیید كردند، ایشان از بركه خارج شدند.
چون زینب كذابه آن صحنه را مشاهده كرد، از ورود به بركه ترسید، و از رفتن به داخل آن امتناع نمود! حاكم به مأمور خود گفت:
«گوش به حرف او نداده، و وی را به داخل بركه ببرید! اگر راست می گوید، و علویست، درندگان با او همان طریق رفتار خواهند نمود، كه با علی بن موسی الرضا علیه السلام رفتار نمودند.» بنابراین، آن زن را داخل بركه نمودند. به محض وارد شدن او، سباع و درندگان از هر طرف حمله ور گشته، و وی را پاره پاره كردند. از آن پس، او به زینب كذابه شهرت یافت [1] .
[ صفحه 61]
[1] تحفة المجالس، انتشارات جاويدان، ص 236.